محل تبلیغات شما
چند نکته برایم جالب بود
اول اینکه خشم و ناامیدی و نفرتم از اینکه اجازه داده بودم رفتار و خشم منفعل فردی دیگر رویم پیاده شود و شهود و درک خود را نادیده گرفته بودم
دوم اینکه چرا اینقدر به این خورده رفتارها حساسیت نشان می دادم؟ براستی من همیشه همینقدر حساس بوده ام؟

سوم اینکه من حتی حق زندگی و ارتباط درست را به خود نداده ام و اشتباه او را حق خودم دانسته ام! و کماکان خود را مقصر می دانم در کاری که به هیچ عنوان اشتباه نبوده و روند کاملا طبیعی و درست کلاسی بوده. درد عمیقی از اینکه همیشه دیگران را انسان فرض کرده ام و تمام حقوق انسانی را برای آنها قائل بوده ام و خود را انسان فرض نکرده ام و هیچ حقی برای خود قائل نبوده ام. حتی بدیهی ترین حق های خود را کتمان کرده ام. اصلا انگار که نمی باید حضور و وجود داشته باشم و موجودی اضافی و طفیلی هستم!

بماند که چقدر رفتارم را در حفاظت از خودم شبیه به رفتار والدینم در حفاظت از خودم می دیدم و عصبانی بودم از این بی تفاوتی و خونسردی و صبر احمقانه!

دخترِ پسرِ دخترعموِیِ مادر

حیف که خودم نمیشنوم

دَسِم بِرَسِی وَ چَرخِ گَردون تاگَر بِزانِم این چیست و اون چون

ام ,اینکه ,حق ,بوده ,درست ,حفاظت ,ام و ,خود را ,از اینکه ,انسان فرض ,حفاظت از

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی وب سایت احادیث شیعه hemplisreta نفت شهری ها سلام عاشقـــــــــــــانه Reginald's collection lighluseche Paul's receptions nokekickweb mipekyrre